عشــــــــــــــــــــق
این وب واسه اوناییه که اهله دلن پس از همین حالا ورود بیدلان ممنوع
اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
نویسندگان
نظر سنجی

به نظرت مشکلات این وب چیه؟؟

چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ورود بیدلان ممنوع و آدرس coolgirl.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 34
بازدید دیروز : 67
بازدید هفته : 114
بازدید ماه : 195
بازدید کل : 72479
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 245
تعداد آنلاین : 1



آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 65
:: کل نظرات : 245

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 5

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 34
:: باردید دیروز : 67
:: بازدید هفته : 114
:: بازدید ماه : 195
:: بازدید سال : 3934
:: بازدید کلی : 72479
عشــــــــــــــــــــق

 

*دلتنگ شدن حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره تمنای بودنش را می کند .

**

*قدر یاران قدیمی را بدان ای نازنین، فرش های کهنه را مردم گران تر می خرند

**

شال و کلاه می بافم با خیالت تا در سرمای نبودنت یخ نبندم .

.

.

.

(نیایش)

 

و می دانم ای خدا ، می دانم که برای عشق زیستن و برای زیبائی و خیر ، مطلق بودن ، چگونه آدمی را به مطلق می برد، چگونه اخلاص این وجود نسبی را ، این موجود حقیری را که مجموعه ای از احتیاج هاست و ضعف ها و انتظار ها ، “مطلق “می کند!

در برابر بیشمار جاذبه ها و دعوت ها و ضرر ها و خطر ها و ترس ها و وسوسه ها و توسل ها و تقرب ها و تکیه گاه ها و امید ها و توفیق ها و شکست ها و شادی ها و غمهای همه حقیر - که پیرامون وجود ما را احاطه کرده اند و دمادم ما را بر خود می لرزانند ، و همچون انبوهی از گرگ ها و روبا ه ها و کرکس ها و کرم ها ، بر مردار «بودن » ما ریخته اند، با یک خود خواهی عظیم انقلابی ، که معجزه ی ذکر است و زاده ی کشف ِ بندگی ِ فروتنانه ی ِ خویشتن ِ خدایی ِ انسان است- ناگهان عصیان می کند ، عصیانی که با انتخاب ِ تسلیم ِ مطلق به حقیقت ِ مطلق ، فرا می رسد و از عمق ِ فطرت شعله می کشد و سپس با تیغ ِ بوداوار ِ بی نیازی و بی پیوندی و تنهایی ، “مجرد می شود و آنگاه از بودا فراتر می رود و با دو تازیانه ی «نداشتن »و نخواستن همه ی آن جانوران آدم خوار را از پیرامون ِ انسان بودن خویش می تاراند و آنگاه، آزاد ، سبکبار، غسل کرده و طاهر ، پاک و پارسا، «خود »شده و «مجرد»و «رستگار» ! انسان شده و بی نیاز ، به بلند ترین قله ی ِ رفیع معراج ِ تنهایی می رسد و آنجا همه ی «من» های دروغین و زشت را ، که گوری است بر جنازه ی شهید ِ آن من ِ راستین و زیبا و خوب ، که همیشه در آن مدفون است و از چشم خویش نیز مجهول و از یاد خویش نیز فراموش ، فرو می ریزد،

با «ذکر» ، با «جهاد ِ بزرگ» و با «مردن پیش از مرگ» از درون ، به هجرت آغاز می کند ، هجرت از آنکه هست ، به سوی آنکه باید باشد.

تا…

به اخلاص میرسد و «بودنِ آدمی »به خلوص !خالص شدن برای او بروی او ،

اخلاص: «یکتایی»!

آری ، یک توئی !

آنگاه اینچنین «بنده ی خاشع »، که به بندگی خدا گونه ای شده است در زمین و اینچنین «دوستی خاکی»،

که در دوست داشتن ، خدائی شده است ، چه ! دوست داشتن اگر به اخلاص رسیده باشد ، دوست را با دوست مانند می کند

از زندگی زنده تر است و از خوشبختی جدی تر!

نیاز ، هراس، چشم داشت ، حق شناسی ، حق کشی ، خطر ، امنیت ، سود و زیان ، دشمنی ها و دوستی ها ، نفرین ها و آفرین ها ، شکست ها و توفیق ها ، شادی ها و غم ها…

که گرگ ها و کرکس هایی بودند ، وحشی و آدم خوار ، اکنون حشراتی شده اند بازیچه ی حقیر ِ مرد!

و مرد «جزیره ای در خویش »

در اقیانوس ِ وجود،

تنها و به خویش ،

اقلیمی از چهار سو ، محدود به خویش ، بی خطر ِ موج ،بی نیاز ِ ساحل

نیل به آب ، اما بی آلایش ِ آب ،

شکفته و گسترده در زیر بارش خورشید ، مکنده ی آفتاب!

و اکنون اوست که می تواند زندگی کند ،

تنها با طعام ِ عقیده و شراب ِ جهاد.

و بمیرد «شهیدوار»،

به همان زیبایی و درستی و آزادگی ، که زندگی می کند ، و اوست که چون صوفی نیست «شیعه» است ، بودائی نیست«مسلمان »است.

در همین معراج ِ تجرد نمی ماند ، باز می گردد ، به سوی خاک، بسوی خلق ، با کوله بار سنگین ِ مسئولیت:

بار سنگین ِ امانت،

تا بنگرد بر چهره ی یتیمی که بر او ، به خشونت ، تشر زده اند ، بر گرده ی اسیری که بر آن ، تازیانه ، خط ِ کبود ِ ستمی نقش کرده و بر گرسنه ی خاموشی که شرم ، مجال ِ مستمندی به وی نمی دهدو… بر نسلی که قربانی می شود و بر عصری که قهرمان می جوید و بر هر چه در زیر ِ آسمان می گذرد …

 

 

 


تعداد بازدید از این مطلب: 645
|
امتیاز مطلب : 182
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40

نویسنده : فاطیماcoolgir
تاریخ : دو شنبه 1 اسفند 1390
نظرات
مطالب مرتبط با این پست

می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
parisa در تاریخ : 1390/12/4/4 - - گفته است :
salam,b manam sar bezan

www.cheshmakzan.mahtarin.com
پاسخ:چرا که نه....

/weblog/file/img/m.jpg
aghil در تاریخ : 1390/12/3/3 - - گفته است :
سلم فاطیما خاتون
نه بابا این حرفا چیه من اصلا منظوری نداشتم
فقط یه سوال کوچیک بود

/weblog/file/img/m.jpg
aghil در تاریخ : 1390/12/3/3 - - گفته است :
صدا کن مرا که صدایت زیباترین نوای عالم است صدا کن مرا که صدایت قلب شکسته ام را تسکین میدهد صدا کن مرا تا بدانم که هنوز از یاد نبرده ای مرا نشسته ام تا شاید صدایم کنی صدایم کنی ومحبت بی دریغت را نثارم کنی.

منتظرتونمپاسخ:اومدم عزیزه دل

/weblog/file/img/m.jpg
علیرضا در تاریخ : 1390/12/3/3 - - گفته است :
سلام دیگه به ما سر نمیزنی دمت گرم

ما که امدیم,دوست داشتی 1 سر بزن اگر نه بای
پاسخ:چشـــــــــــــــــــــــــم

/weblog/file/img/m.jpg
zeal در تاریخ : 1390/12/2/2 - - گفته است :
چندی است سر به گریبان کشیده ام







با یاد و خاطرات خوشت آرمیده ام







هرچند لحظه های خوبت هستند بی دوام







اما به آن یکی دو بردت دل سپرده ام







بعد از شبی که قطبی شد مربی ات







دل از تمامی بردها بریده ام







ای بهانه ی تمامی مسخره ی دیگران







از مردمان شهر زخم زبان ها شنید ه ام







غصه نخور که امتیازمان بسیار اندک است







من قهرمانی تورا در خواب دیده ام







ترسم که آسیا رویم و گند همی زنیم







زیرا که تو را بسیار حقیر دیده ام







گویند که استقلال باز هم قهرمان خواهد شد







اشکال نداره به این موضوع عادت کرده ام



آبی یعنی غرق در خوشحالیم / عشق می ورزم که استقلالیم

آسمان گفتا ز قرمز خالیم / گر سرم را از تنم سازی جدا / باز می گویم که استقلالیم







این اس اسه منه / دوسش دارم خیلی زیاد

قهرمانی بهش میاد/ دوسش دارم خیلی زیاد
پاسخ: خوش بحالت

/weblog/file/img/m.jpg
aghil در تاریخ : 1390/12/1/1 - - گفته است :
اگه من نخواهم نمیای.

/weblog/file/img/m.jpg
افسانه در تاریخ : 1390/12/1/1 - - گفته است :
عشق سهم کسانی که دنبال عشق هستند نمی شود بلکه سهم کسانی است که عشق می دهند.


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








درباره ما
منو اصلی
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید